متن در مورد شیر زخمی ، شیر خسته + شعر در مورد شیر و شغال و سلطان
متن در مورد شیر زخمی
متن در مورد شیر زخمی ، شیر خسته + شعر در
مورد شیر و شغال و سلطان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل
تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد شیر زخمی
جنگلی را
گر به آتش می کشی
دستت درست!
در میان دشت دیگر
بچه شیران را نکش!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره شیر زخمی
شیر کمر شکسته را
از مردن باکی نیست،
تمام ترسش از آن است
که کفتارها بر جنازه اش جشن میگیرند،
و آنان که بی خبر از مرگش هستند
قدرت کفتارها را میستایند…
متن در مورد شیر خسته
شعر و ترانه، چشمک و ابرو،
صیاد یک شیر است یا آهو
آمادهام، تیر و کمانت کو؟
صیدم کن ای آهو! کمین کافی است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره شیر زخمی
غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره شیر خسته
تا چشمِ تو را دید ،
دلم بندِ دلت شد
چون شیر که بر چشمه ی آهویِ تو
بند است
متن در مورد شیر زخمی
شیر هرگز سر نمی کوبد
به دیوار حصار
من همان دیوانه ی دیروزم
اما بردبار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره شیر زخمی
شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه
همه حیوونا رو دعوت کرد.
تو مراسم یه موش هم حضور داشت
و هی از میون جمع فریاد میزد: تبریک میگم داداش .
مبارکه داداش. ایشاله خوشبخت بشی داداش.
یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد:
تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی
شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟
موش گفت: عصبانی نشو داداش،
آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شیر خسته
شیر را
شرمنده ی چشمان
آهوها مخواه
یا نهان کن خویشتن را
یا مرا زنجیر کن
شعر درباره شیر زخمی
سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر!
شیر سر باز زد و نپذیرفت. سگ گفت:
نزد تمام سگان خواهم گفت
که شیر از مقابله با من می هراسد!!
شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم
از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام …!
یادمان باشد هر کاری و هر سخنی
ارزش جواب دادن ندارد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره شیر خسته
ابتدا یادم نیست،
شیر بودم یا ببر؟
ھر کسی می غرید
سینه ام بود ستبر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شیر زخمی
موج و کشتی ؟
شیر و آهو ؟
بادبان و باد تند…
در سرم هر لحظه یک تصویر
مهمان می شود
متن درباره شیر زخمی
حقیقت مانند شیر است
لازم نیست ڪه از آن دفاع ڪنی
آزادش بگذار آنگاه خودش
از خودش دفاع خواهد ڪرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد شیر خسته
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
بگذار اعتراف کنم ، اعتراف تلخ ؛
این شیر پیر نیز توان خطر نداشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره شیر زخمی
سرعت آهو از شیر بیشتره
ولی ترس از شکار
حواسشو به پشت سر پرت میکنه
و شکار میشه
زندگی تو گذشته دقیقا همین شکلیه…!
متن درباره شیر خسته
یاری چنان چون «ویس» می خواهم که با عشق
انگیزه اش در کار سودا سر به سر باشد!
«شیری»که با آمیختن با «آهو»یی مغموم
مصداق رویا گونه ی شیر و شکر باشد
Comments
Post a Comment